مـداد سفید

۵ مطلب با موضوع «دست نوشت» ثبت شده است

۰۱ارديبهشت
بازدید نماینده فلان ارگان بازدید امام جمعه شهر دیدار مدیر دانشگاه با فرماندار وبازدید های مختلف در جهت افزایش بار علمی وفرهنگی دانشگاه
 اخه افزایش بار فرهنگی تو بازدیدت در جهت افزایش فرهنگ به سرویس بهداشتی هم یه نگاه میکردی  میگفتی درستش کنن
اسمش بازدیده اما فقط حرف میزنن  تو دانشگاه راه نمیرن عیب وایراداشو ببینن یه راست سالن کنفرانش برا سخنرانی بعدشم نوبت پذیراییشون میرسه
تو کانال دانشگاه پره از عکسای این بازدیدا  به جا این عکسا نکردن زمان بن دانشجویی رو خبر بدن یه کار مفید کرده باشن

۲۴فروردين

چن وقت پیش مهران مدیری تو یه برنامه میگفت  طرف هیچ استعدادی نداره هیچ سرمایه ایم  نداره بعد میگه من تو این مملکت تلف شدم باید برم خارج

رفتم تو فکر اینکه ایا اسایش فقط حق پولدارا ونابغه هاست یا بهش گفتن از این حرفا بزن ملت نرن خارج

مردم عادی حق زندگی خوب ندارن اونا اذیت نمیشن ماها تو این سختیا تلف نمیشیم؟

اینم لطیفه تو تلگرامم بود به نظر متناسب بامتنمه

ﻣﯿﮕﻦ ﺗﻮ ﺟﻬﻨﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﻋﺬﺍﺏ ﻫﺎﯼ ﺍﻟﻬﯽ ﺭﻭ ﻧﺎﺯﻝ ﻣﯿﮑﻨﻪ..
اﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﯾﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﻟﻢ ﻣﯿﺪﻥ و ﻣﯿﮕﻦ؛
ﻋﻬﻬﻬﻬﻬﻪ، ﺍﯾﻦ!!! 👉😂
ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ 😅


۱۶فروردين

شور چیست شورش درامد یعنی چه

شورش که درمی اید دیگر فایده ای ندارد حالا شور هرچه که باشد دوست داشتن صمیمیت صحبت کردن یا حتی شور غذا یا این شور ها که در می اوردند هم اگر زیاد شور باشد فایده ای ندارد

ولی نمیدانم نام شوربا را چرا شوربا گذاشته اند نکند ان هم شورش در امده بوده

زهرا
۰۱تیر

نور چراغ را به آب می اندازم که آری منم ماه روشنی دارم ،

ماه من هر وقت که بخواهم بامن است ،بیا رویم بانور ماه من درخت ها را هرس کنیم زمین ها را شخم کنیم و به گل ها آب دهیم که دیگر به خورشید نیازی نیست ،

ماه من گرما بخش ترین و روح نوازترین ماه هستی است.

فقط ترسم از وابستگی هاست وچه بد که ماه من وجودش به فیتیله ی نفت وابسته است.

۰۷ارديبهشت

صدای ساز زدن جوانی از داخل نمایشگاه می اید سارا و دوستش در بیرون نمایشگاه اند ، دوستش با ذوق وشوق می گوید سارا بیا برویم داخل نمایشگاه تا صدا را بهتر بشنویم

اما سارا می ایستد نمی رود ، دوستش اصرار می کند بعد می پرسد سارا مگر تو  ساز نمی نواختی ؟ مگرعاشق ساز و نواختنش نبودی؟ پس حالا چرا؟!!!!

سارا غرق در فکر

یاد خاطره ای می افتد ،خاطره ای که شخصی می گفت سارا سارا بگذار برایت ساز بنوازم                    

و سارا یک دل نه صد دل به ساز او گوش می داد

دوباره دوستش صدایش می زند اما سارا با قیافه ای حزن الود با عجله از صدای ساز فرار می کند و زیر لب می گوید از هرچه ساز و صدایش  هست متفرم ...

 

                                                            Image result for ‫ساز‬‎